ترس از معرفی کسیکه دوسش دارم به خانواده

[azam_b]

سلام. من یه دخترم 23 سالمه... حدود 4 سال پیش با یه پسری از طریق چت آشنا شدم بعد از یه مدت به هم علاقه مند شدیم... متوجه شدم این پسر از افغانستان به صورت غیرقانونی از کشور خارج شده و خانوادش هنوز اونجا هستند. قرار شد با هم بیشتر آشنا بشیم تا بهتر بشناسیم و خب هردو به هم راست گفتیم برای هر حرفش برام مدرک نشون داد... ایران اومد 2 بار با هم کلی حرف زدیم و گشتیم و باور کردم واقعا میخوامش. اون من رو به خانوادش معرفی کرده و گفته من رو میخواد... من ترسیدم این موضوع رو به خانوادم بگم برای همین گفتم میخوام برم اروپا واسه ادامه تحصیل ولی خب با این شرایط کنونی یکمی سخته.... حالا من از طریق درسی اقدام کردم که 50-50 هست از اینور دوست ندارم به خانوادم دروغ بگم. میخوام همه واقیت رو بهشون بگم و این آقا رو معرفی کنم بیاد باهاشون آشنا بشه اما خجالت میکشم و نمیدونم این موضوع رو چجوری بگم براشون؟؟؟
هم اون منو دوست داره هم من خیلی دوستش دارم مطمئنیم میتونیم آینده خوبی داشته باشم.

[مهتاب نصیری]

سلام عزیز م فقت چاره اینه که صبر کنی بگذار قسمت خودش رو نشون بده قسمتت باشه پسره اگه اون ور دنیا هم باشه به هم میرسین اگه قسمتت نباشه هر کار کنی نمی توانی به اون برسی

[azam_b]

سلام عزیز م فقت چاره اینه که صبر کنی بگذار قسمت خودش رو نشون بده قسمتت باشه پسره اگه اون ور دنیا هم باشه به هم میرسین اگه قسمتت نباشه هر کار کنی نمی توانی به اون برسی

بله منم به قسمت اعتقاد دارم اما به قول معروف قسمت قسمت جنبون میخواد… نمیشه که من خانوادم نگم… باید بگم اما چجوریشو نمیدونم ：(

[مهتاب نصیری]

غزیزم من این پستو جواب ندادم ابجی کوچیکم با لپتاب کار داشته اومده دیده اینجا یه محیطیه اونم ی نظر داده. چون بچست هندی فکر میکنه این فکرا رو از ذهنت بیرون کن تو ایران این همه پسر آدم باید قدر و ارزش و منزلت خودشو بدونه

[azam_b]

غزیزم من این پستو جواب ندادم ابجی کوچیکم با لپتاب کار داشته اومده دیده اینجا یه محیطیه اونم ی نظر داده. چون بچست هندی فکر میکنه این فکرا رو از ذهنت بیرون کن تو ایران این همه پسر آدم باید قدر و ارزش و منزلت خودشو بدونه

اشکال نداره نظری داده دیگه.
دوست عزیز حالا که این مورد برای من پیش اومده... پسر خوب زیاده اما خب من این مورد رو قبول کردم به فرض به عنوان یه خواستگار حالا میخوام خانوادم بدونن در جریان باشن نمیخوام پنهونی باشه و آیندم رو خراب کنم همش عذاب این رو داشته باشم که اگر میگفتم جور دیگه بود خوشبختتر بودم و این حرفا چون میدونم باهاش آینده خوبی خواهم داشت البته در کنار همه مشکلات زندگی... و اینکه من میخوام بدونم چجوری این خجالت رو کنار بذارم و به خانوادم بگم این مورد نه یه مورد دیگه ...

[مهتاب نصیری]

آهان اگه کلا خجالت میکشی در هر موردی حرف بزنی در درجه ی اول باید بگم خجالت اگه همون حیا باشه که واسه هر دخترخانومی واقعا قشنگه اما اگه خجالت عدم اعتماد به نفسه بایستی بگم باید کنار گذاشته شه چون قطعا خدایی نکرده در آینده دچار مشکل میشی باید خودتو باور داشته باشی که بقیم باورت داشته باشن. قطعا نه من شما رو میشناسم نه از موقعیت خانوادت خبر دارم اگه با مادرت صحبت کنی به نظر من حتی اگه ازت ناراحت بشه و حتی تنبیهتم کنه به نفعته هرچی سریعتر با مامانت موضوع و در میون بذار و به گفتش احترام بذار الان که مجردی و جوون نمیدونی اما بعدا میفهمی خانواده همه ی سخت گیریاش به جا و به موقعست.موفق باشی

[Javid_110]

سلام. من یه دخترم 23 سالمه... حدود 4 سال پیش با یه پسری از طریق چت آشنا شدم بعد از یه مدت به هم علاقه مند شدیم... متوجه شدم این پسر از افغانستان به صورت غیرقانونی از کشور خارج شده و خانوادش هنوز اونجا هستند. قرار شد با هم بیشتر آشنا بشیم تا بهتر بشناسیم و خب هردو به هم راست گفتیم برای هر حرفش برام مدرک نشون داد... ایران اومد 2 بار با هم کلی حرف زدیم و گشتیم و باور کردم واقعا میخوامش. اون من رو به خانوادش معرفی کرده و گفته من رو میخواد... من ترسیدم این موضوع رو به خانوادم بگم برای همین گفتم میخوام برم اروپا واسه ادامه تحصیل ولی خب با این شرایط کنونی یکمی سخته.... حالا من از طریق درسی اقدام کردم که 50-50 هست از اینور دوست ندارم به خانوادم دروغ بگم. میخوام همه واقیت رو بهشون بگم و این آقا رو معرفی کنم بیاد باهاشون آشنا بشه اما خجالت میکشم و نمیدونم این موضوع رو چجوری بگم براشون؟؟؟
هم اون منو دوست داره هم من خیلی دوستش دارم مطمئنیم میتونیم آینده خوبی داشته باشم.

اخر و عاقبت اینطور عشقها رسوایی و بی آبرویی هست.
شما بر چه اساسی میگید این راست میگه؟
از کجا میدونید که ایشون برای گرفتن اقامت نمیخان شما رو گول بزنن؟

خانم محترم خواهر من عزیز من اینها اگه ازدواج کن باشن هزاران گزینه از بین همون قوم خودشون براشون هست.

این اطمینان شما بر اساس مجموعه ای از دروغهای احتمالیه راست هم باشه چیزی رو عوض نمیکنه
اینقدر راحت برای همه قابل دسترسی نداشته باشید اینهمه مشکلاتی که دخترهای این دوره و زمونه دارن برای اینه که براحتی برای همه قابل دسترسی هستن.
باید بذارید موقش که شد کسی که مناسب شما باشه خودش هم برای بدست اوردنتون تلاش میکنه

[azam_b]

اخر و عاقبت اینطور عشقها رسوایی و بی آبرویی هست.
شما بر چه اساسی میگید این راست میگه؟
از کجا میدونید که ایشون برای گرفتن اقامت نمیخان شما رو گول بزنن؟

خانم محترم خواهر من عزیز من اینها اگه ازدواج کن باشن هزاران گزینه از بین همون قوم خودشون براشون هست.

این اطمینان شما بر اساس مجموعه ای از دروغهای احتمالیه راست هم باشه چیزی رو عوض نمیکنه
اینقدر راحت برای همه قابل دسترسی نداشته باشید اینهمه مشکلاتی که دخترهای این دوره و زمونه دارن برای اینه که براحتی برای همه قابل دسترسی هستن.
باید بذارید موقش که شد کسی که مناسب شما باشه خودش هم برای بدست اوردنتون تلاش میکنه

ببینید دوست عزیز اول که ایشون مدارکی به من نشون داده که حرفاش رو اثبات میکنه... ایشون الان شهروند اون کشور هستند و پاسپورت اونجارو دارن پس نیازی به من نداره که بخواد اقامت بگیره یا چیزی اگه هم میخواست گزینه های اون کشور براش بهتر بودن... بین اقوام و فامیل هم بله موردایی بوده که خانوادش براش در نظر گرفته بودند اما ایشون من رو به خانوادش معرفی کرده و گفته میخواد با من باشه... برای به دست آوردن من هم تلاش میکنه اما نمیشه همینجوری یهو بیاد خونه ما که باید من خودم اول یه ندایی به خانوادم بدم ببینم میشه یا نه؟ خانوادم باید از تصمیم من اطلاع داشته باشند کمکم کنند بهتر بشناسم راحتتر تحقیق کنم...
واقعا برای خودم متاسفم که تو این مملکت به همه به یه چشم نگاه میکنن حتی یه درصد هم احتمال اینکه این با بقیه فرق داشته باشه رو فکر نمیکنید

[azam_b]

آهان اگه کلا خجالت میکشی در هر موردی حرف بزنی در درجه ی اول باید بگم خجالت اگه همون حیا باشه که واسه هر دخترخانومی واقعا قشنگه اما اگه خجالت عدم اعتماد به نفسه بایستی بگم باید کنار گذاشته شه چون قطعا خدایی نکرده در آینده دچار مشکل میشی باید خودتو باور داشته باشی که بقیم باورت داشته باشن. قطعا نه من شما رو میشناسم نه از موقعیت خانوادت خبر دارم اگه با مادرت صحبت کنی به نظر من حتی اگه ازت ناراحت بشه و حتی تنبیهتم کنه به نفعته هرچی سریعتر با مامانت موضوع و در میون بذار و به گفتش احترام بذار الان که مجردی و جوون نمیدونی اما بعدا میفهمی خانواده همه ی سخت گیریاش به جا و به موقعست.موفق باشی

راستش هم خجالت میکشم و هم یکمی اعتماد به نفسم پایین که دارم روش کار میکنم و بالا ببرمش اما الان مسئله من اینه که من چجوری و از کجا شروع کنم و اینو بگم ؟ هرچی هم بگن من قبول دارم و جوابشون رو میدم یا قبول میکنن مپذیرن یا نه قبول نمیکنن و نمیذارن من به آرزوم برسم.... فقط نمیخوام فردا روز بگم اگر گفته بودم میشد میخوام خیالم راحت باشه...

[sam127]

حالا شما از کجا میدونی هدفش واقعا ازدواجه ؟

تو این مملکت آدم به هموطن خودش نمیتونه اعتماد کنه افغانی و عرب عراقی که جای خود داره

[azam_b]

حالا شما از کجا میدونی هدفش واقعا ازدواجه ؟

تو این مملکت آدم به هموطن خودش نمیتونه اعتماد کنه افغانی و عرب عراقی که جای خود داره

اگر هدفش چیز دیگه باشه چه نیاز به من داره؟ این همه آدم اونجا هست چه نیاز به من داره؟ بعد برای چی میگه با خانوادم آشنا بشه؟ چه دلیلی داره بخواد کل زندگیش رو در اختیار من و خانوادم بذاره؟ در ضمن هرجای دنیا آدم خوب داره آدم بد هم داره... آدم عقل داره توانایی تحقیق و شناخت بیشتر و انتخاب

[sam127]

اگر هدفش چیز دیگه باشه چه نیاز به من داره؟ این همه آدم اونجا هست چه نیاز به من داره؟ بعد برای چی میگه با خانوادم آشنا بشه؟ چه دلیلی داره بخواد کل زندگیش رو در اختیار من و خانوادم بذاره؟ در ضمن هرجای دنیا آدم خوب داره آدم بد هم داره... آدم عقل داره توانایی تحقیق و شناخت بیشتر و انتخاب

چند سال پیش یه موردی داشتم طرف اومد با مامان دختره صحبت کرد بعد خبر رسید هدفش سو استفاده بوده

[azam_b]

چند سال پیش یه موردی داشتم طرف اومد با مامان دختره صحبت کرد بعد خبر رسید هدفش سو استفاده بوده

بله خب قبول دارم اما منم نمیخوام همینجوری الکی برم جلو بالاخره باید خانوادش بیاد و تحقیق زیاد بشه و خب با شرایطی که داره نمیشه بگم میخواد سو استفاده کنه. پیشنهاد دادم با هم پیش مشاور و روانشناس بریم قبول کرد

[azam_b]

اینکه میخوام به خانوادم بگم واسه اینه که راحت بتونم رابطه داشته باشم و بیشتر بشناسمش

[مهتاب نصیری]

آهان از اون لحاظ عزیزم واسشون نامه بنویس.بهترین راهه،بازم میگم درهرصورت قدرخودتو بدون.